RSS

Flashy Mirrors - (Chapter 5 - Tears & Smile )


سلام به همه دوستای عزیز . خیلی معذرت که اینقدر طول کشید . امیدوارم خوشتون بیاد

Tears & Smile

شب سرد و ابری . شب 27 ام کارش در کافه سران کشور . نه یک سال و 27 شب . انگار سالهاست اینجام
در به صدا در می آید و بلافاصله باز می شود
- د یالا بجنب داری چه غلتی می کنی ؟ می خوای وزیر هممون رو اخراج کنه ؟
- خفه شو دارم میام
یکبار دیگر آرایششو تو آینه چک می کنه . همچی عالیه . کشو رو بیرون می کشه و وسایلشو تو کیفش می ذاره
- کتاب ؟ نه کتاب و نمی خوام . این لعنتی همین امشب برای همیشه فراموش میشه
کشو رو می بنده و خودشو جمع و جور می کنه تا کار هر شب رو انجام بده . به صحنه وارد شد و شروع به رقصیدن کرد . نگاهی به صورت وزیر و پسرش انداخت و لبخندی زد . هر بار که دور میله می چرخید باز به به وزیر نگاه می کرد که چطوری با چشماش اندامشو برانداز می کنه . چطوری شیشه های شراب سرمی کشه و بطرفش اسکناس های تازه پرت می کنه
می خندید . از ته دل می خندید و می رقصید .مردم مست می کردند و با اهنگ می رقصیدند مست می کردند و شیشه های پر و خالی شراب را به طرفش پرتاب می کردند . از همه می خواست که این کار را برایش بکنند . شیشه ها را سر می کشید و روی زمین و پرده ها می ریخت . وزیر با خنده های بلندش رضایت و خوشحالی خودش را نشان می داد
همه چی آروم و عالی پیش می رفت . صدای خنده و آهنگ با معنی ترین صداهای سالن بودند . مردم مست و بیخیال می رقصیدند .وقتش رسیده بود .خودش را به کیفش رساند و بعد سریعا برگشت . قدم هایش را آرام تر کرد . خونسرد به وزیر نگاه می کرد . فندک را از کیفش بیرون آورد . فضا پر از دود سیگار و بوی مشروب بود . لحظات آرام می گذشت . فندک را روشن کرد به طرف پرده ها رفت . شعله های پرده را فرا گرفت . مردم ناگهان ساکت شدند و تانیه ای بعد صدای جیغ و داد بلند شد . آتش سریعا روی فرش ها و پرده های پیش می رفت . همه فرار می کردند و به فکر نجات خودشان بودند . دود بود و گرمای سوزان
ایستاده بود و نظاره گر شعله هایی که وزیر و خانواده اش را در میان گرفته بود . خنده از لبانش پاک نمی شد . شعله ها داغ بودند و می سوزاندند . با چشمانی پراشک و لبخندی بر لب رسیدن به آرزویش را جشن گرفته بود
و تنها جمله ای از کتاب که در ذهنش بود " انسان این موجود کثیف دنیای بهشتی را جهنم کرد و خود در آتشش خواهد سوخت" . ا


8 comments:

lham said...

Bade Modat ha up kardi
Jomleye Akharet Aly bod albatr hamash gashang bod

roya said...

سلام عالی بود بلاخره بعد از مدتها موفق شدم (خودت که میدونی چی رو میگم )

Ali Sey said...

khoob bood mer30 vali nafahmidam edameye dastane asir bood!

star said...

salam , khubin aga farhad? webloge gashangi darin va az un gashangtar neveshteha va galametune.vagan aaliye.engar in bachehaye IT ba in galameshun mikhan beterekunan.fagat ye nagde kuchulu dashtam ke unam ishala tu uni be khodetun migam!:-) bazam merc.montazere up etunam.

star said...

salam , khubin aga farhad? webloge gashangi darin va az un gashangtar neveshteha va galametune.vagan aaliye.engar in bachehaye IT ba in galameshun mikhan beterekunan.fagat ye nagde kuchulu dashtam ke unam ishala tu uni be khodetun migam!:-) bazam merc.montazere up etunam.

Neginn said...

Farhadddd alii bo00o0d wo0w it really took me to the ambeince of the story , soooo reallllll.

yani daghighan adam tasavor mikone atmosphere brothel o .
kheiliiii ali minevisi farhaddd.

eyval in ghesmate comment ha b az shode man belakhare cooemnt amo gozashtam.farhad harvaght up kardi mano khabar kon . man lezat mibaram mikhunam dastanato :)

God blesss u buddy

پروانه said...

مسئله فققر و غنا،تضاد طبقاتی و مشکلاتی که زیاد تو جامعه به چشم میخوره رو،خوب به تصویر کشیدی و زیبا به قلم درآوردی.تم اصلی داستان،زیبا بود و بیانگر مصائب و مشکلات خیلیا که شبیه همین دختر داستانت بودن.جمله آخرت هم فوق العاده بود،احساس می کنم داستان بر پایه جمله آخرت شکل گرفته،درسته؟

Farhad said...

@ Lham , Star , Negin , Roya , Tabu : Mamnun az Nazartetun , Star Lotf dari Shoma

@ Parvaneh : Nemishe Goft paye Dastan Ru akhareshe , Be Nazare Khodam ke Nis , Man Hamishe Say mikonam Bomb Gune tamum konam dastano ke Akharesh Khaste Koande nashe va bade khundam ye hesse hayajan dashte bashe ...
MerC bazam

Copyright 2009 A Student's Notes. All rights reserved.
Free WPThemes presented by Leather luggage, Las Vegas Travel coded by EZwpthemes.
Bloggerized by Miss Dothy